#یادداشت | علی کرمی، خبرنگار و فعال رسانهای:
در روزگاری که خبرها مثل باد میآیند و میروند، قلم خبرنگارها انگار به جای جوهر، خاک مینویسد. روزی بود که هر خط نوشته، فریادی بود در سکوت، نوری بود در تاریکی. اما حالا، در این هیاهوی بیپایان شبکههای مجازی و سیل بیامان اطلاعات، نوشتن چه سود؟ انگار خبرنگارها مسافران کشتی شکستهای هستند که در طوفان توییتها و استوریها، پارو میزنند بیآنکه ساحل را ببینند.
خبرنگاری زمانی حرفهای بود که قلب تپنده جامعه را به گوش همه میرساند. حالا اما، خبرها پیش از آنکه قلم به کاغذ برسد، در تلگرام و توییتر دفن میشوند. یک روز گرانی بنزین، روز دیگر قطعی برق، و فردایش فاجعهای دیگر؛ همه در چند خط تایپشده خلاصه میشوند و بعد، مثل برگی در باد، گم. خبرنگار مینویسد، عرق میریزد، جان میکند تا حقیقتی را بکاود، اما مخاطبش در میان انبوه نوتیفیکیشنها، فقط لایک میزند و رد میشود.
سختتر آنجاست که محدودیتها راه نفس قلم را تنگ میکنند. این روزها، نوشتن از درد مردم، یا فریاد میخواهد یا سکوت. اولی خطر دارد و دومی بیهودگی. چه مانده برای قلم جز تکرار مکررات؟ خبرها دیگر افشا نمیکنند، فقط یادآوری میکنند که دیروز هم مثل امروز بود و شاید فردا هم همین است. کلیکها جای تفکر را گرفتهاند و لایکها جای تأمل را. در این بازار مکاره، خبرنگار یا باید دلقک شود یا عارف گوشهنشین؛ یا باید با تیترهای زرد برقصد یا در سکوت، قلمش را بشکند.
شاید نوشتن در این روزها بیهوده به نظر بیاید، اما بیهودگیاش هم نوعی فریاد است. قلم، حتی اگر خاکستر بشود، روزی دوباره آتش میگیرد. خبرنگارها شاید امروز در سایه فراموشی پارو بزنند، ولی همین خطوط خاکآلود، ردپاییاند برای فردا. پس مینویسیم، نه برای لایک، نه برای دیده شدن، بلکه برای اینکه بگوییم بودیم، دیدیم، و سکوت نکردیم. شاید این تنها کاری باشد که از قلم برمیآید: سوختن، اما خاموش نشدن.
انتهای پیام/





ثبت دیدگاه